یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۰۸:۲۱

نگاهی به فیلم «خروج»؛

زنده باد رحمت

فیلم سینمایی خروج

سینماپرس: الگوی خروج از فیلم زنده باد زاپاتا گرفته شده، اما تفاوتش با خروج این است که همه مرکزیت و محوریت آن فیلم با فرد است، یعنی خود زاپاتا

به گزارش سینماپرس، خروج می‌توانست بهترین فیلم ابراهیم حاتمی کیا باشد، چون ایده و هسته مرکزی بسیار درخشانی دارد. یعنی ما با قهرمانی روبه رو هستیم که می‌خواهد در یک فضایی تغییر ایجاد کند. پانزده دقیقه اول خروج، از همه لحاظ درخشان است، اما هرچه جلوتر می‌رویم، فیلم افت می‌کند و دیگر نشانی از این لحظات خوب اولیه ندارد.


حاتمی کیا کارگردانی است که هم در ساخت فیلم‌های خلوت مهارت دارد و هم در ساخت فیلم‌هایی شلوغ. از دسته اول می‌توان به فیلم درخشانی، چون روبان قرمز اشاره کرد که در یک برهوتی با سه بازیگر روایت می‌شود. دیده بان و برج مینو هم از دیگر فیلم‌های حاتمی کیاست که عمده صحنه‌های آنها، در فضایی خلوت به تصویر کشیده می‌شود. حاتمی کیا در فیلم‌های شلوغ خود هم موفق عمل کرده است، نظیر آژانس شیشه ای، ارتفاع پست، چ و... در همه این فیلم ها، حاتمی کیا تصمیمات درستی را برای خلوتی یا شلوغی قصه اش گرفت، اما اشکال خروج این جاست که این فیلمساز، فضایی شلوغ را برای روایت داستانش انتخاب می‌کند، درحالی که فیلم باید در فضای خلوتی روایت می‌شد. او در انتخاب خلوتی یا شلوغی فیلم، اشتباه کرد. شما تصور کنید اگر قهرمان فیلم (رحمت بخشی)، تنها بود و تنهایی باید این مسیر را طی می‌کرد، با چه نتیجه درخشانی مواجه می‌شدیم. الگوی وسترن و سینمای کلاسیک هم همین است. رحمت می‌توانست به تنهایی و برای حل یک مشکل بزرگ و به نمایندگی از جماعت کشاورزان، به قصد دیدار با رئیس جمهور و طرح موضوع به جاده بزند و بعد طی یک طریق به این شناخت و آگاهی برسد که همه مشکلات یک کشور را یک رئیس جمهور نمی‌تواند حل کند و موانع و افرادی بدی هم این میان وجود دارند.


ما در فیلم کاراکترهایی را می‌بینیم که اضافه هستند و کمک موثری به قهرمان قصه نمی‌کنند. اصلا فیلمنامه نباید به این سمت می‌رفت.


این شخصیت‌ها فقط فضا را شلوغ می‌کنند و درنهایت هم ایده و حرفی برای گفتن ندارند و چیزی هم به قصه اضافه نمی‌کنند.


الگوی خروج از فیلم زنده باد زاپاتا گرفته شده، اما تفاوتش با خروج این است که همه مرکزیت و محوریت آن فیلم با فرد است، یعنی خود زاپاتا. حتی این فردیت و توجه به وجوه قهرمانانه در عنوان فیلم هم وجود دارد: «زنده باد زاپاتا». اگر خروج، همانند الگویش، فضایی خلوت‌تر و متکی بر فردیت را برای روایت انتخاب می‌کرد، فیلم تاثیرگذارتری را می‌دیدیم. کاش می‌شد حاتمی کیا یک بار دیگر این فیلم را می‌ساخت، منتهی این بار در فضایی خلوت و با تکیه بر فردیت قهرمان فیلم و همه شخصیت‌ها و عناصر زائد را حذف می‌کرد.


معتقدم حاتمی کیا جزو چهار پنج فیلمساز شاخص تاریخ سینمای ایران است و آثار درخشانی دارد؛ بنابراین با چنین جایگاهی، برخی از صحنه‌های خروج و شکل اجرایی فیلم، باعث حیرت می‌شود. به عنوان مثال تک چرخ زدن تراکتور چه کارکرد دراماتیکی و چه منطق روایی در داستان دارد؟ تعجب می‌کنم حاتمی کیا که فیلمساز باهوشی است و جهان بینی خاصی دارد، به سمت چنین صحنه‌هایی می‌رود.


این درحالی است که سروشکل کلی کار، میزانسن‌های فیلم، کارگردانی، طراحی صحنه، انتخاب زوایای دوربین و... خوب است، اما وقتی همین‌ها به عناصر حرکتی و دراماتیک در صحنه تبدیل می‌شوند، منطق ندارند. مثلا پیرمردهای فیلم کارهایی انجام می‌دهند و چیزهایی می‌گویند که با جهان سینمایی حاتمی کیا سنخیتی ندارند و در شان آن نیستند.


خروج با همه قوت‌هایی که به لحاظ سینمایی دارد از جمله قاب بندی ها، انتخاب بازیگر، موسیقی، جلوه‌های ویژه رایانه ای، این که فیلم ساکن نیست و از جایی شروع می‌شود و به جایی می‌رسد، پربازیگر و پر اکت است و...، اما متاسفانه همه این‌ها در سایه نبود یک قصه و یک روایت درست، از دست رفته است. البته ذکر این نکته ضروری است که خروج فیلم به شدت پرزحمتی در ساخت بود و مخاطبان هم موقع تماشای آن، به این سختی‌ها پی می‌برند.

*جوان

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.